در دنیایی که نوآوری حرف اول را میزند، بسیاری از مدیران تصور میکنند تازه بودن مدل کسب و کار، کلید موفقیت است. اما پژوهش جدید MIT Sloan روی حدود ۳۰۰ شرکت در دو دورهی فناوری (دوران داتکام و اقتصاد دیجیتال دهه ۲۰۱۰) نشان میدهد که واقعیت پیچیدهتر است:
نوآوری:
نوآوری واقعی در مدل کسب و کار، فقط داشتن ایدهی جدید نیست، بلکه طراحی یک سیستم منسجم است که بتواند خلق ارزش، جذب ارزش و پایداری را با هم ترکیب کند.
یافته های کلیدی مقاله:
نوآوری باید با انضباط عملیاتی همراه باشد.
صرفاً داشتن یک ایده تازه کافی نیست. نمونه بارز آن Spotify است که با مدل «پخش موسیقی نامحدود به صورت فریمیوم» صنعت موسیقی را متحول کرد. اما موفقیتش نتیجهی اجرای دقیق و پایدار مدل بود، نه فقط نوآوری ایده.
فناوری های نو، فقط ابزار نیستند بلکه زیر بنای مدل های تازهاند.
هوش مصنوعی، بلاکچین و انرژی های تجدیدپذیر، نه تنها فرآیند ها را بهبود میدهند بلکه روش های جدیدی برای خلق و تسخیر ارزش ممکن میسازند.
تعادل میان «خلق ارزش» و «دریافت ارزش» حیاتی است.
شرکت های موفق، مدلهای خود را طوری تنظیم میکنند که نوآوری با بهرهوری، پایداری و درآمدزایی واقعی همراستا شود.
پیکربندی مدل مهمتر از تازگی آن است.
نوآوری تنها زمانی مؤثر است که با عناصر دیگر مدل مانند بهرهوری، وابستگی مشتری و شراکت های مکمل به درستی ترکیب شود.
زمینهی صنعت و بلوغ فناوری اهمیت دارد.
مدلی که در یک صنعت موفق است، الزاماً در دیگری جواب نمیدهد. رهبران باید سطح بلوغ فناوری و دینامیک رقابت در بازار خود را بسنجند.
نوآوری در مدل کسب و کار، یک فرآیند یادگیری است، نه پروژهای مقطعی.
شرکت های برتر، مدل خود را پیوسته بازآزمایی و به روزرسانی میکنند.
در عصر هوش مصنوعی، مدل کسب و کار اهرم اصلی استراتژی است.
با ظهور مدل های چند وجهی، اشتراکی و داده محور، نحوهی خلق و تحویل ارزش به اندازهی خودِ محصول اهمیت دارد.
نتیجهگیری:
رهبران سازمانی باید نوآوری را نه بهعنوان «نمایش خلاقیت»، بلکه به عنوان طراحی آگاهانهی یک سیستم ارزشساز ببینند.
در دنیایی که فناوری با سرعت تغییر میکند، پایداری نوآوری، حاصل هماهنگی سیستماتیک اجزای مدل کسب و کار است نه فقط تازگی ایده.
منبع: MIT Sloan Management Review