توییتر، آمازون، اپل، متا، اوبر، Salesforce، تسلا. اینها برخی از تأثیرگذارترین و مهمترین شرکتهای جهان هستند.
هر کدام از اینها از جهات بسیاری با هم فرق دارند، اما یک ویژگی واحد وجود دارد که همهی آنها را تعریف میکند و در پس موفقیتشان نهفته است: اثرات شبکه.
اثرات شبکه، راه شماره یک برای ایجاد قابلیت دفاع در دنیای دیجیتال هستند. شرکتهایی که قویترین انواع اثرات شبکه را در مدل کسبوکار اصلی خود گنجاندهاند، تمایل دارند که برنده شوند، و برنده بزرگ باشند.
مطالعه سه ساله ما نشان میدهد که اثرات شبکه مسئول ۷۰ درصد از ارزش ایجاد شده توسط شرکتهای فناوری از زمان همگانی شدن اینترنت در سال ۱۹۹۴ هستند. با وجود اینکه آنها فقط یک اقلیت از شرکتها را تشکیل میدهند، شرکتهای دارای اثرات شبکه در نهایت سهم بزرگی از ارزش را ایجاد میکنند.
ما آنقدر به اثرات شبکه اعتقاد داریم که حتی نام شرکت ما را از آن الهام گرفتهایم: NFX. برای بنیانگذارانی که به دنبال ساخت شرکتهای واقعاً تأثیرگذار هستند، حوزهی تخصصیای باارزشتر از این وجود ندارد.
با این حال، تصورات غلط فراوانی وجود دارد. بسیاری از مردم درباره اثرات شبکه صحبت میکنند، اما تعداد کمی از پیچیدگیهای پنهان آن آگاهند: اینکه واقعاً چه هستند، چگونه کار میکنند، انواع مختلفشان چیست و چگونه میتوان آنها را ساخت و حفظ کرد. علاوه بر این، تعداد بسیار کمی از شرکتها مایلند راهبردهای ارزشمند خود در مورد اثرات شبکه را به اشتراک بگذارند، بنابراین بیشتر بنیانگذاران حتی انواع مختلف اثرات شبکه را نمیشناسند، چه رسد به اینکه سازوکارهای پیچیدهی درونی آنها را بفهمند.
در اینجا ما نقشهی اثرات شبکه و راهنمای همراه آن را ارائه میدهیم. این یک تلاش در حال تکامل است و ما دائماً در حال اعمال تغییرات و بهروزرسانیها هستیم. تا به حال، ما ۱۶ نوع از اثرات شبکه را شناسایی کردهایم، که هر کدام راهبرد خاص خود را دارند. این راهنما برای شروع بحث پیرامون اثرات شبکه در نظر گرفته شده است (برای سرعت، آن را به nfx کوتاه میکنیم).
مبانی اثرات شبکه
همانطور که احتمالاً میدانید، تعریف سادهی اثرات شبکه این است که وقتی ارزش محصول یا خدمات یک شرکت با افزایش استفاده، بیشتر میشود، اثرات شبکه رخ میدهند.
با این تعریف، اثرات شبکه به طرز فریبندهای ساده به نظر میرسند. اما وقتی از نزدیک نگاه میکنید، متوجه میشوید که انواع مختلف شبکهها در رفتار خود بسیار متفاوت هستند. در نتیجه، همه nfxها برابر ساخته نشدهاند—برخی قویتر هستند و تمایل دارند ارزش بیشتری تولید کنند.
اثرات شبکه یکی از چهار قابلیت دفاعی باقیمانده در عصر دیجیتال هستند، که شامل برند، درونسپاری و مقیاس نیز میشود. از بین این چهار مورد، اثرات شبکه به مراتب قویترین هستند. تا به امروز، ما ۱۶ نوع متمایز از nfx را شناسایی کردهایم که زیر پنج دستهی گسترده قرار میگیرند.
در نقشهی زیر، ما انواع مختلف nfx (با برچسب) و دستهها (بر اساس رنگ) را به تصویر کشیدهایم، با قویترین و سادهترین اثرات شبکه در مرکز نقشه. سه قابلیت دفاعی دیگر نیز در سمت راست نشان داده شدهاند.

ما این نقشه را طی سالها به عنوان یک تمرین برای کمک به روشن شدن بیشتر موضوع توسعه دادیم. اما قبل از اینکه به جزئیات بپردازیم، باید به چند نکته اشاره کنیم:
- نقشهای که ما در اینجا ارائه دادهایم قرار نیست به عنوان یک حقیقت غیرقابل انکار پذیرفته شود بلکه نقطهی شروعی برای بحث و درک است. این یکی از روشهای در حال تکامل ما برای کمک به بنیانگذاران برای شناسایی و استفاده از نیروهای قدرتمند برای ساخت شرکتهای بزرگ است. زیرا برای بنیانگذارانی که به دنبال ساختن یک خندق رقابتی قوی هستند، توانایی شناسایی و درک nfx بسیار ارزشمند است.
- اثرات شبکه، اثرات ویروسی نیستند. اثرات شبکه در مورد ایجاد قابلیت دفاع هستند، و اثرات ویروسی در مورد جذب کاربران جدید به صورت رایگان هستند. آنها اهداف و راهبردهای کاملاً متفاوتی دارند.
- اغلب خواهید دید که شرکتهای مشابه چندین nfx را به طور همزمان به کار میگیرند، به این معنی که انواع مختلف nfx منحصر به فرد نیستند. آنها مانند رنگها هستند، و شرکت شما مانند یک اثر هنری است. آشنایی با پالت کامل هنگام نقاشی کمک میکند.
با این گفته، بیایید به سراغ خود نقشه برویم. در ادامه هر یک از nfxهای مختلف روی نقشهی اثرات شبکه، با مثالهای مرتبط، توصیف شدهاند.
اثرات شبکه مستقیم
اولین دستهی گسترده از nfx، که در نقشهی اثرات شبکه با رنگ آبی نشان داده شده است، اثرات شبکه مستقیم هستند. قویترین و سادهترین اثرات شبکه مستقیم هستند: افزایش استفاده از یک محصول منجر به افزایش مستقیم در ارزش آن محصول برای کاربرانش میشود.
اثر شبکه مستقیم اولین بار در سال ۱۹۰۸ مورد توجه قرار گرفت. رئیس وقت AT&T، تئودور وِیل، متوجه شد که رقابت برای سایر شرکتهای تلفن با AT&T چقدر سخت است، به خصوص زمانی که AT&T مشتریان بیشتری در یک منطقه خاص داشت. او به این نکته در گزارش سالانهی خود به سهامداران اشاره کرد و نوشت:
«دو سیستم تبادل در یک جامعه، نمیتوانند یک پایداری باشند. هیچکس نیازی به دو اتصال تلفنی ندارد اگر بتواند از طریق یکی به تمام کسانی که میخواهد متصل شود.»
وِیل متوجه شد که ارزش AT&T بیشتر بر اساس شبکهی آنها بود، نه فناوری تلفنشان. در آن زمان، این یک بینش انقلابی بود. این نشان میداد که حتی اگر یک تلفن جدید از نظر فنی به وضوح از تلفن قدیمی آنها برتر بود، هیچکس تلفن جدید را نمیخواست اگر نمیتوانست از آن برای تماس با دوستان و خانوادهاش استفاده کند.
به عبارت دیگر، یک محصول بهتر نمیتوانست حتی نزدیک به جبران ارزش از دست رفتهی شبکه شود. یک تازهوارد باید یک اثر شبکه قابل مقایسه را به دست میآورد تا به طور واقعبینانه یک مقدار ارزش قابل مقایسه برای کاربرانش تولید کند. به قول وِیل:
«یک تلفن (بدون اتصال در انتهای دیگر خط) حتی یک اسباببازی یا یک ابزار علمی هم نیست. این یکی از بیاستفادهترین چیزها در دنیاست. ارزش آن به اتصال با تلفن دیگر بستگی دارد و با تعداد اتصالات افزایش مییابد.»
۷۲ سال پس از اینکه وِیل برای اولین بار اثرات شبکه مستقیم را توصیف کرد، پدر استاندارد اترنت، رابرت متکالف، این مفهوم را یک قدم جلوتر برد و پیشنهاد کرد که ارزش یک شبکه با مربع تعداد کاربران متصل (N^2) متناسب است. این اکنون به عنوان قانون متکالف شناخته میشود.
نمودار زیر مفهوم اساسی یک شبکه مستقیم را همانطور که توسط قانون متکالف توصیف شده است، نشان میدهد:

هر گره در یک شبکه دیجیتال به هر گرهی دیگر متصل است، همانطور که در نمودار بالا نشان داده شده است. هر گرهی اضافی که به یک شبکه مستقیم میپیوندد، یک اتصال جدید برای تمام گرههای موجود اضافه میکند، بنابراین تعداد اتصالات جدید (تراکم شبکه) به صورت مربع تعداد گرهها (N^2) افزایش مییابد. از آنجایی که ارزش یک شبکه با تراکم آن متناسب است، هر گرهی اضافی به صورت هندسی به ارزش شبکه اضافه میکند.
در سال ۲۰۰۱، یک دانشمند کامپیوتر MIT به نام دیوید رید حتی فراتر رفت و اعلام کرد که قانون متکالف در واقع ارزش یک شبکه را دستکم گرفته است. او اشاره کرد که در یک شبکهی بزرگتر، شبکههای کوچکتر و متراکمتر میتوانند شکل بگیرند: به عنوان مثال، تیم فوتبال در یک شبکهی دبیرستانی؛ خواهر و برادر در یک شبکهی خانوادگی؛ بازیکنان تنیس در یک شبکهی همکاران.

چنین اتصالات، و پتانسیل پیوستن به زیرگروههای دیگر، تعهد افراد به شبکهی کلی را به شیوههای عمیقتری تقویت میکند که اندازه کلی و تراکم اتصال شبکه به خودی خود نمیتواند. به همین دلیل، رید معتقد بود که ارزش واقعی یک شبکه به صورت نمایی (۲^N) متناسب با تعداد کاربران افزایش مییابد، حتی بسیار سریعتر از آنچه قانون متکالف توصیف کرده بود. ما اکنون این را قانون رید مینامیم.
جزئیات این قوانین را میتوان به صورت آکادمیک مورد بحث قرار داد، اما برای بنیانگذاران، آنها یک راه ملموس برای مفهومسازی یک حقیقت عملی فراهم میکنند؛ nfxها قدرتمند هستند. آنها یک قانون طبیعتاند.
در دستهی گستردهتر nfxهای مستقیم، انواع مختلفی وجود دارد. تا به حال، ما پنج نوع را شناسایی کردهایم: فیزیکی، پروتکل، ابزار شخصی، شخصی و شبکه بازار.
فیزیکی (مستقیم)
nfxهای مستقیم فیزیکی اثرات شبکهی مستقیمی هستند که به گرههای فیزیکی (مانند تلفنها یا جعبههای کابل) و پیوندهای فیزیکی (مانند سیمها در زمین) گره خوردهاند. این قویترین نوع اثر شبکه است، زیرا نه تنها دارای یک اثر شبکه مستقیم است، بلکه به افزودن قابلیتهای دفاعی دیگر نیز کمک میکند؛ یعنی اثرات مقیاس و درونسپاری. رقابت با شرکتی که دارای اثرات شبکهی فیزیکی است، نیازمند سرمایهگذاری اولیه بزرگ از سرمایه و محدودیتهای فیزیکی است.

نمودار بالا شکل یک شبکه فیزیکی را به تصویر میکشد، با گرههایی که پایانههای کاربردی مانند تلفنهای ثابت، ایستگاههای قطار یا شیرهای آب را نشان میدهند، و اتصالات بین گرهها زیرساختهای فیزیکی مانند خطوط ثابت، خطوط قطار یا لولههای آب را نشان میدهند.
جادهها، قطارها، برق، فاضلاب، گاز طبیعی، کابل و اینترنت پهنباند نمونههایی از کسبوکارهای دارای اثرات شبکه مستقیم فیزیکی هستند. در واقع، بیشتر شبکههای فیزیکی، خدمات عمومی هستند: بازارهای «برنده-همهچیز-را-برمیدارد» که به انحصارات تبدیل میشوند و در نهایت ملیسازی میشوند.
بهترین گواه بر قابلیت دفاعی قوی شبکههای فیزیکی این است که بسیاری از آنها خدمات ضعیف یا نامناسبی دارند و با این حال همچنان در بازار پیشرو هستند. به Comcast و Verizon فکر کنید. چرا آنها پایینترین رضایت مشتری را در ایالات متحده دارند؟ زیرا میتوانند بدون هیچ ریسکی برای سودآوری خود این کار را انجام دهند. هیچکس نمیتواند با آنها رقابت کند. چه کسی میتواند پول لازم برای کابلکشی را خرج کند؟ و با نبود رقبا، مشتریان ناامید جایی برای روی آوردن ندارند.
پروتکل (مستقیم)
اثر شبکه پروتکل زمانی به وجود میآید که یک استاندارد ارتباطی یا محاسباتی اعلام میشود و تمام گرهها و سازندگان گره میتوانند با استفاده از آن پروتکل به شبکه متصل شوند. بیتکوین و اتریوم نمونههای اخیر از شبکههای پروتکل هستند. تنظیمکنندهی پروتکل میتواند یک شرکت، یک گروه از شرکتها یا یک پنل باشد.

شبکههای پروتکل حول استانداردهای ارتباطی و محاسباتی گرد هم میآیند که اساس پیوندها بین گرهها (مثلاً استخراجکنندگان بیتکوین و کیف پولهای بیتکوین) را تشکیل میدهند.
اترنت، یک مثال سنتیتر از یک اثر شبکه پروتکل است. هنگامی که رابرت متکالف شرکت 3Com را تأسیس کرد، او DEC، اینتل و زیراکس را متقاعد کرد تا اترنت را به عنوان یک پروتکل استاندارد برای شبکههای کامپیوتری محلی، با سرعت استاندارد ۱۰ مگابیت در ثانیه، آدرسهای ۴۸ بیتی و یک فیلد جهانی ۱۶ بیتی Ethertype، بپذیرند. پروتکلهای اختصاصی رقیب وجود داشتند، اما با پیشی گرفتن اترنت و کسب سهم بازار بیشتر، محصولات سازگار با اترنت بازار را پر کردند. این کار ارزش اترنت را با نرخ مرکب افزایش داد و ارزش رقبا را کاهش داد، صرفنظر از عملکرد نسبی آنها. به زودی، پورتهای اترنت به ویژگیهای استاندارد تمام کامپیوترهای مدرن تبدیل شدند.
هنگامی که یک پروتکل پذیرفته شد، جایگزینی آن بسیار دشوار است. توجه کنید که چگونه پروتکل فکس هنوز در حال استفاده است، یا پروتکل TCP/IP (حتی اگر پروتکلهای بهتر و جدیدتری برای این منظور وجود داشته باشد).
همچنین درست است که سازندهی پروتکل معمولاً بیشتر ارزش توسعهی شبکه را به دست نمیآورد، همانطور که معمولاً در مورد nfxهای مستقیم دیگر انجام میدهند.
این توزیع ارزش در یک شبکه پروتکل میتواند تغییر کند اگر سازندهی پروتکل بتواند مالکیت درصد قابل توجهی از توکنها را در یک شبکه دارای توکن حفظ کند، یا کنترل مرکزی بر آدرسدهی، هویت، کیف پول، نامگذاری یا اولویتبندی را حفظ کند و همچنان شبکه را به پذیرش پروتکل وادار کند.
موفقیت چنین استراتژی پذیرشی اغلب کمتر در مورد فناوری و بیشتر در مورد بازاریابی، مهندسی اجتماعی و انتخاب یک جایگاه بازار است. به همین دلیل است که VHS در برابر Betamax پیروز شد، با وجود اینکه Betamax احتمالاً استاندارد بهتری بود. این همچنین بخشی از دلیلی است که بیتکوین به عنوان یک ذخیرهی ارزش دیجیتال مورد توجه قرار گرفته است، در حالی که عملیات آن پرهزینه و کمتر از بسیاری از ارزهای دیجیتال دیگر برای تراکنش مناسب است.

ابزار شخصی (مستقیم)
شبکههای ابزار شخصی دو ویژگی متمایز دارند. اول این است که هویتهای شخصی کاربران به شبکهی مورد نظر گره خورده است، اغلب با نامهای کاربری که به نام واقعی آنها مانند فیسبوک مسنجر گره خورده است. دوم این است که آنها برای زندگی شخصی یا حرفهای کاربران به صورت روزانه ضروری هستند.

در نمودار بالا، گرهها با حبابهای چت افراد (گرهها) که توسط خدمات ابزار شخصی (پیوندها) به هم متصل شدهاند، نشان داده شدهاند. گرههای یک شبکه ابزار شخصی به هویت واقعی افرادی که از آن استفاده میکنند گره خوردهاند و شبکه به ویژه متراکم است زیرا دارای زیرگروههای محلی زیادی است. این باعث میشود قانون رید به اجرا درآید، بنابراین ارزش شبکههای ابزار شخصی میتواند با نرخ تا ۲^N افزایش یابد.
مردم از شبکههای ابزار شخصی برای برقراری ارتباط و تعامل با شبکههای شخصی خود استفاده میکنند، بنابراین آنلاین نبودن یا بخشی از شبکه نبودن، یک جنبهی منفی شدید دارد. کنار گذاشتن آن به یک مانع قابل توجه در زندگی روزمره تبدیل میشود و میتواند به روابط شخصی یا کاری مهم افراد آسیب زیادی بزند.
شخصی (مستقیم)
nfxهای شخصی زمانی فعال میشوند که هویت یا شهرت یک شخص به یک محصول گره خورده باشد. اغلب مردم در یک شبکهی شخصی تحت تأثیر افرادی قرار میگیرند که ممکن است در زندگی واقعی آنها را بشناسند. اگر افرادی که در دنیای واقعی میشناسید همگی از یک محصول برای قرار دادن هویت و شهرت خود استفاده میکنند، اگر شما خودتان به شبکه بپیوندید، ارزش افزودهی بزرگی برای شما خواهد داشت.

شبکههای شخصی شامل هویت و شهرت شخصی هستند، و شخصیت هر کاربر را با شخصیتهای کاربری دیگر متصل میکنند. هر گرهی اضافی هم یک عضو مخاطب بالقوهی اضافی و هم یک تولیدکنندهی محتوای اضافی برای تمام گرههای دیگر است.
شبکههای شخصی از دو طریق اصلی با شبکههای ابزار شخصی تفاوت دارند. همانطور که در بخش قبلی توضیح داده شد، شبکههای ابزار شخصی معمولاً برای کارهایی استفاده میشوند که باید انجام شوند. یک مقدار قابل توجه از ابزار عملی برای کاربر وجود دارد. دوم اینکه، شبکههای ابزار شخصی معمولاً بیشتر برای ارتباطات خصوصی هستند تا ارتباطات عمومی. شبکههای شخصی کمتر حیاتی هستند. شما میتوانید استفاده از آنها را متوقف کنید و زندگی شما تغییر چندانی نخواهد کرد. شبکههایی مانند فیسبوک یا توییتر یا لینکدین (زمانی که در حال جستجوی شغل نیستید) معمولاً برای زندگی روزمرهی شما ضروری نیستند.
با این حال، شبکههای شخصی هنوز هم بسیار قوی هستند. شما اکنون که فیسبوک و لینکدین را دارید، برای پیوستن به یک شبکهی دوستانه یا حرفهای دیگر عجله نمیکنید. همچنین درست است که میتوانید استفاده از هر دو را متوقف کنید و روزانه حالتان خوب باشد.
بین ارسال یک پیام فوری به شریک زندگیتان که به او میگوید فراموش نکند مادر شما را از فرودگاه ببرد و ارسال یک بهروزرسانی وضعیت در مورد ملاقات با مادرتان در رسانههای اجتماعی، تفاوت وجود دارد. در هر دو مورد، هویت شما به ارتباط و مخاطب شما به اتصالات شخصیتان گره خورده است. اما یکی یک نیاز خصوصی است و دیگری یک نیاز عمومی است.
اثر شبکه شخصی از انگیزهی بین فردی و قبیلهای برای ایجاد ارتباط با دیگران ناشی میشود. این انگیزه است که مردم را وادار به پیوستن و پایبندی به یک شبکه میکند (مانند فیسبوک، لینکدین یا یک مذهب)، زیرا دوستان/همکاران/همسایگان آنها نیز بخشی از آن شبکه هستند. «گراف اجتماعی» یک کاربر در یک شبکهی شخصی معمولاً به دقت به روابط واقعی او در زندگی حقیقیاش نگاشت میشود.

شبکههای بازار (Market Networks) (مستقیم)
یک شبکهی بازار جنبههای هویت و ارتباط یک شبکهی شخصی را با تمرکز بر تراکنش و هدفی که مشخصهی یک بازارگاه است، ترکیب میکند. معمولاً، شبکههای بازار با تقویت یک شبکهی حرفهای که از قبل به صورت آفلاین وجود داشته است، شروع میشوند. ما شبکههای بازار را به عنوان شکلی از اثرات شبکهی مستقیم در نظر میگیریم، زیرا رابطهی بین گرهها مستقیم است، همانطور که در زیر نشان داده شده است:

شبکههای بازار با بازارگاههای دوطرفه بسیار متفاوت هستند، اگرچه این دو اغلب با هم اشتباه گرفته میشوند. بیشتر مردم فکر میکنند شرکتهایی مانند HoneyBook و Houzz بازارگاه هستند، اما اینطور نیست. در واقع، آنها شبکههای بازار هستند که عناصر اصلی هر دو شبکهی مستقیم شخصی و بازارگاههای دوطرفه را ترکیب میکنند، و همچنین به جای دوطرفه بودن، چند طرفه هستند؛ اغلب با افزودن یک نرمافزار جریان کار SaaS اختصاصی. برای توضیح دقیق شبکههای بازار، به مقاله ما در این مورد مراجعه کنید.

هاب و پره
اثر شبکه هاب و پره زمانی رخ میدهد که گرههای برابر، محتوا یا کالاها را به یک هاب مرکزی ارسال میکنند. سپس هاب تعداد کمی از قطعات انتخابی را به تمام – یا تقریباً تمام – گرهها «فشار میدهد».

این ارتقاء محتوای منتشر شده، توجه و ارزش فوقالعادهای را به آن تعداد کمی از گرههای خوششانس جلب میکند، و به طور نامتقارن به آنها نسبت به دیگران در شبکه سود میرساند. به عبارت دیگر، یک قانون قدرت را در سیستم هدایت میکند.
برای یک گره، این فرآیند انتخاب مانند یک قرعهکشی است، و مزایای انتخاب ناگهانی و شدید است در مقایسه با شبکههای مستقیم دیگر مانند فیسبوک، توییتر، اسنپ. به دلیل این پتانسیل تأثیر مثبت، گرهها انگیزه دارند که سخت کار کنند تا چیزی با کیفیت فوقالعاده تولید کنند به امید اینکه مورد توجه قرار گیرند، و از این طریق ارزش زیادی را در مدت زمان کوتاهی به شبکه اضافه کنند.
برای هاب، آن انتخاب یک فرآیند داخلی الگوریتمی است.
همانطور که در بالا نشان داده شده است، ساختار شبکه شبیه یک هاب و پره است، به همین دلیل نام آن چنین است. اما بر خلاف یک شبکهی هاب و پره قدیمی مانند یک شبکهی پخش تلویزیونی یا رادیویی، که فقط با قدرت قانون سارنوف در ارزش رشد میکند، این شبکه با قدرت قانون متکالف رشد میکند زیرا ۱) از گرههای بسیاری برای ایجاد محتوا/محصولات استفاده میکند به جای اینکه این بار را خود بر عهده بگیرد و ۲) به گرهها اجازه میدهد تا مانند یک شبکهی اجتماعی معمولی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، که تعاملات و ارزش بیشتری را ایجاد میکند.
اثرات شبکه دوطرفه
دومین دستهی گسترده از nfx، nfx های دوطرفه، اغلب در ادبیات آکادمیک «اثرات شبکه غیرمستقیم» نامیده میشوند. با این حال، ما فکر میکنیم این گمراهکننده است، زیرا شبکههای دوطرفه میتوانند شامل اثرات شبکه مستقیم و غیرمستقیم باشند.
در عوض، ویژگی متمایزکنندهی واقعی یک شبکهی دوطرفه این است که دو کلاس مختلف از کاربران وجود دارد: کاربران سمت عرضه و کاربران سمت تقاضا. هر کدام به دلایل مختلفی به شبکه میآیند و ارزشی مکمل برای طرف دیگر تولید میکنند.
دیدن اینکه چگونه هر کاربر جدید در سمت عرضه در یک شبکهی دوطرفه به طور مستقیم ارزش شبکه را برای کاربران سمت تقاضا افزایش میدهد، و بالعکس، نسبتاً ساده است. به عنوان مثال، هر فروشندهی جدید (کاربر سمت عرضه) در یک بازارگاه دوطرفه مانند eBay، با افزایش عرضه و تنوع کالاها، مستقیماً به خریداران (کاربران سمت تقاضا) ارزش اضافه میکند. به همین ترتیب، هر خریدار اضافی یک مشتری بالقوهی جدید برای فروشندگان است.
وقتی به نحوهی تعامل کاربران همجهت نگاه میکنیم، موضوع پیچیدهتر میشود. بیشتر اوقات، کاربران در همان سمت به طور مستقیم از ارزش یکدیگر کم میکنند. به عنوان مثال، فروشندگان اصلی در eBay رقابت بیشتری برای سایر فروشندگان ایجاد میکنند. تعداد بیشتر مسافران اوبر در ساعات شلوغی به معنای قیمتهای افزایش یافته است. هر دو نمونههایی از nfx های مستقیم منفی همجهت هستند.
در عین حال، مزایای غیرمستقیم معمولاً از آن جنبههای منفی مستقیم بیشتر هستند. این واقعیت که فروشندگان زیادی در بازارگاه وجود دارند، خریداران را به حضور در آنجا جذب میکند. و این در نهایت برای فروشندگان ارزشمندتر است، حتی اگر مجبور شوند با قیمتهای کارآمدتری بفروشند. همین امر معمولاً در مورد سمت خریدار نیز صادق است.
این اثر غیرمستقیم مثبت شبکههای دوطرفه در طول تاریخ بارها کشف و بازکشف شده است. به عنوان مثال، در اواخر دهه ۱۶۰۰، تمام ویولنسازان به یک خیابان در ونیز نقل مکان کردند تا ویولنهای خود را بسازند و بفروشند. اگرچه نزدیکی فروشندگان رقیب ویولن، قیمتها را کاهش داد، اما برای تأمینکنندگان به عنوان یک گروه ارزشش را داشت، زیرا برای آنها مهمتر بود که افرادی که در بازار به دنبال ویولن هستند، کسبوکار خود را به آن خیابان خاص بیاورند، نه به خیابان دیگری در شهر دیگر.
در دهه ۱۹۸۰، مراکز خرید در ایالات متحده همین چیز را کشف کردند. با جمعآوری فروشندگان رقیب در یک مکان، فروشندگان توانستند کسبوکار بسیار بیشتری نسبت به دیگرانی که پراکنده بودند به دست آورند، که این امر امکان هممکانی برای رقبا را فراهم کرد.
آنچه اکنون با فراوانی شبکههای دوطرفه آنلاین میبینیم، همان اثر است، اما با نرمافزار به جای یک مکان فیزیکی.
همچنین توجه داشته باشید که مواردی از nfx مستقیم و مثبت همجهت وجود دارد، که در آن کاربران بیشتر در یک سمت، به یکدیگر ارزش اضافه میکنند. اینها بسیار قدرتمند هستند و باید در طراحی محصولاتتان به دنبال آنها باشید. این مورد در مورد سیستمعامل مایکروسافت، یکی از پایدارترین محصولات nfx دوطرفه است که جهان دیده است. کاربران سیستمعامل مایکروسافت به نفع کاربران دیگر هستند، زیرا میتوانند فایلها را به راحتی با همکاران و دوستان به اشتراک بگذارند. این یک اثر شبکه مستقیم مثبت همجهت است (که به اثر شبکه دوطرفهی اصلی اضافه میشود) که نمونهی آن در سیستمعاملها رایج است.
در حال حاضر، ما سه نوع از اثرات شبکه دوطرفه را شناسایی کردهایم: بازارگاه، پلتفرم و مجانبی.
بازارگاه (دوطرفه)
دو طرف یک بازارگاه خریداران و فروشندگان هستند. مختل کردن بازارگاههای دوطرفه موفق مانند Craigslist بسیار دشوار است. برای از هم پاشیدن آنها باید یک پیشنهاد ارزش بهتر برای هر دو طرف به طور همزمان داشته باشید، در غیر این صورت هیچکس حرکت نمیکند. مشتریان به خاطر فروشندگان آنجا هستند، و فروشندگان به خاطر مشتریان آنجا هستند. یکی بدون دیگری ترک نمیکند.

بازارگاههای دوطرفه دو مجموعه از گرهها دارند، همانطور که در بالا نشان داده شده است. یک مجموعه کاربران سمت عرضه، و دیگری کاربران سمت تقاضا. آنها از طریق بازارگاه، که یک واسطه است و با گرهی مرکزی در نمودار نشان داده شده است، به یکدیگر ارزش مستقیم میدهند.
با یک بازارگاه دوطرفه، این شبکه است که بیشترین ارزش را فراهم میکند، نه خود اپلیکیشن یا وبسایت—که توضیح میدهد چرا محصولات بازارگاه مانند eBay و Craigslist میتوانند پس از ۱۶ سال بدون تغییر اساسی باقی بمانند.
اما یک نقطهی ضعف بزرگ در قابلیت دفاعی بازارگاه وجود دارد، که از پدیدهی «چند کاربری» ناشی میشود. مردم میتوانند محصولات خود را همزمان در eBay و Etsy بفروشند. مالکان میتوانند آپارتمانهای خود را در Craigslist و Trulia لیست کنند، و اجارهکنندگان میتوانند هر دو بازارگاه را برای جستجوی موجودی بررسی کنند. وقتی اعضای شبکهی شما میتوانند از شبکههای رقیب و همچنین از شبکهی شما بدون جریمه استفاده کنند، قفل کردن رقابت از سوی تازهواردان دشوار است. بنابراین، هدف بازارگاه این است که محصول/خدمت را به گونهای طراحی کند که ارزش یا «قفلشدگی» آنقدر زیادی به خصوص در سمت عرضه اضافه کند که اعضا وسوسه به چند کاربری نشوند.
علاوه بر این، بازارگاهها اشکال بیشتری از آنچه ما ممکن است فکر کنیم دارند. شرکتهای رسانهای، به عنوان مثال، اساساً بازارگاههای دوطرفه هستند. مخاطبان (عرضه) به بازارگاه میآیند و توجه خود را برای تجربههای محتوا میفروشند. تبلیغکنندگان (تقاضا) در طرف دیگر، توجه مخاطبان را میخرند. هرچه مخاطبان یک شرکت رسانهای بزرگتر باشد، احتمال اینکه تبلیغکنندگان اصلاً پولی را برای آن شرکت رسانهای خرج کنند، بیشتر است و سپس مایل به پرداخت پول بیشتری به شرکت خواهند بود. «فروشندگان»، یعنی خوانندگان/بینندگان، یک اثر شبکه مستقیم مثبت برای «خریداران»، یعنی تبلیغکنندگان، دارند. و بالعکس، زیرا (از نظر تئوری) درآمد تبلیغاتی بیشتر به یک شرکت رسانهای منابعی برای تولید محتوای بهتر میدهد.

پلتفرم (دوطرفه)
آنچه ما آن را nfx پلتفرم دوطرفه مینامیم، شبیه به nfx بازارگاه دوطرفه است، از این جهت که آنها دو طرف با منافع بسیار متفاوت دارند که به طور مستقیم به یکدیگر سود میرسانند. تفاوت این است که طرف عرضه در واقع محصولاتی را مهندسی میکند که فقط در پلتفرم موجود هستند. طرف عرضه باید برای ادغام با پلتفرم کار کند. محصولات ایجاد شده و فروخته شده توسط تأمینکنندگان تابعی از پلتفرم هستند، نه مستقل از آن.

پلتفرمهای ۲ طرفه دارای گرههای سمت عرضه (توسعهدهندگان) و گرههای سمت تقاضا (کاربران) هستند که از طریق واسطهی خود پلتفرم (گره مرکزی) برای یکدیگر ارزش ایجاد میکنند. خود پلتفرم نیز ارزش قابل توجهی را برای هر دو طرف فراهم میکند.
Microsoft OS، iOS، و اندروید نمونههای اصلی محصولاتی هستند که به این نوع nfx دست یافتهاند. Xbox، PlayStation، و Wii نیز نمونههایی هستند، اگرچه کمی متفاوت هستند.
تفاوت دیگر پلتفرمها با nfx بازارگاه این است که، در مقایسه با بازارگاههای آنلاین، ویژگیها و مزایای خود پلتفرم میتوانند نقش بزرگتری در سودمندی یک پلتفرم نسبت به شبکه ایفا کنند. مردم آیفون و در نتیجه iOS را به همان اندازه که برای اکوسیستم اپلیکیشن میخرند، به خاطر برند، طراحی، ویژگیهای فنی و عملکرد گوشی نیز میخرند. مردم ممکن است کنسولهای Xbox و PlayStation را به همان اندازه که برای کتابخانهی بازیهای موجود میخرند، به خاطر گرافیک و عملکرد سیستم نیز بخرند. این در تضاد با بازارگاهها است، جایی که خود محصول در مقایسه با ارزش شبکه در رتبهی بسیار دورتری قرار میگیرد.
نحوهی فروش یک پلتفرم نیز میتواند تأثیر زیادی بر میزان پذیرش آن توسط هر دو طرف داشته باشد. به عنوان مثال، مایکروسافت ارتشی از فروشندگان دارد که پلتفرم آنها را به مشتریان بزرگ شرکتی میفروشند، و اغلب پلتفرم را به صورت رایگان به دانشگاهها میدهند تا فارغالتحصیلان یاد بگیرند که بر روی آن پلتفرم استانداردسازی کنند.
یک نقطه آسیبپذیر برای پلتفرمها این است که، درست مانند بازارگاهها، هر دو طرف پلتفرمها نیز میتوانند از چندین سرویس استفاده کنند. توسعهدهندگان اپلیکیشن میتوانند نسخههایی از اپلیکیشن خود را برای iOS و اندروید ایجاد کنند. توسعهدهندگان بازی میتوانند بازیهای خود را به PlayStation و همچنین Xbox بسپارند. همین امر در مورد طرف دیگر نیز صادق است.
گیمرها میتوانند همزمان PS4 و Xbox One داشته باشند، و مردم میتوانند هم Dell و هم Macbook داشته باشند. با این حال، قیمتگذاری این کار را نسبت به بازارگاههای آنلاین که چند کاربری معمولاً رایگان است، دشوارتر میکند؛ بنابراین از این منظر، پلتفرمها اغلب یک مزیت دارند.

بازارگاه مجانبی (دوطرفه)
البته، هیچ دو بازارگاه دوطرفهای دقیقاً شبیه هم نیستند. یک راهی که آنها میتوانند به طور قابل توجهی متفاوت باشند، «منحنی ارزش» است. این به این موضوع اشاره دارد که چقدر سریع ارزش برای سمت تقاضا با افزایش عرضه افزایش مییابد، و چقدر قوی nfxها هنگامی که جرم بحرانی حاصل میشود، میشوند.
نمودار «منحنی ارزش» زیر، منحنیهای عرضه و تقاضا را برای سه زیرمجموعه از nfx بازارگاه نشان میدهد.

خط مستقیم (نارنجی) در وسط، همان چیزی است که شما از Craigslist یا eBay انتظار دارید، جایی که به طور کلی، رشد سمت عرضه، ارزش را برای سمت تقاضا با یک نرخ نسبتاً متناسب تولید میکند. بازارگاههایی مانند این به مرور زمان بسیار قوی میشوند.
منحنی پایینتر (زرد) همان چیزی است که شما با OpenTable دیدید، جایی که ارزش با تأخیر است. OpenTable مجبور شد سمت عرضهی رستورانها را به سطح بسیار بالایی برساند تا ارزشی برای سمت تقاضا وجود داشته باشد. با این حال، هنگامی که آن جرم بحرانی به دست آمد، اثر شبکه بسیار قدرتمند شد.
سومین زیرمجموعه از nfx بازارگاه، که با منحنی قرمز روی نمودار بالا نشان داده شده است، همان چیزی است که ما آن را nfx بازارگاه مجانبی مینامیم. این نوع، ویژگیهای متضاد منحنی ارزش با تأخیر OpenTable را دارد. عرضه اولیه به سرعت ارزش را به سمت تقاضا اضافه میکند، اما به زودی ارزش عرضهی افزایش یافته شروع به کاهش میکند.
مشهورترین نمونهها از یک بازارگاه مجانبی، شرکتهای اشتراکگذاری سواری مانند اوبر و لیفت هستند، همانطور که ما در این مطالعه موردی اوبر درباره آن نوشتیم. تا یک نقطه، رانندگان بیشتر به دلیل کاهش زمان انتظار به نفع مسافران هستند. اما فراتر از یک نقطهی خاص، ارزش برای مسافر به شدت کاهش مییابد. انتظار ۴ دقیقه برای یک سفر در مقابل ۸ دقیقه یک تفاوت بزرگ است. اما ۲ دقیقه به جای ۴ دقیقه؟ ارزش عرضهی افزایش یافته به شدت در حدود نقطهی ۴ دقیقه کاهش مییابد.
به همین دلیل، بازارگاههای مجانبی نسبت به سایر بازارگاهها در برابر رقابت آسیبپذیرتر هستند. اگر اوبر ۱۰۰۰ راننده در یک منطقه خاص داشته باشد، یک رقیب ممکن است بتواند با نصف این تعداد، خدمات قابل مقایسهای ارائه دهد.
علاوه بر این آسیبپذیری، بازارگاههای مجانبی میتوانند بسیار مستعد چند کاربری باشند. بسیاری از مردم از هر دو Lyft و اوبر برای تردد استفاده میکنند، بسته به اینکه کدام یک در هر زمان معین قیمت پایینتر و زمان انتظار سریعتری دارد. در سمت عرضه، بسیاری از رانندگان از هر دو اوبر و Lyft استفاده میکنند، بسته به قیمتگذاری و زمان انتظار.

تخصص
محصولاتی که میتوانند اثرات شبکه «تخصص» را توسعه دهند، معمولاً ابزارهایی هستند که توسط متخصصان برای انجام کارشان استفاده میشوند
ابزارهایی که با آنها هنر خود را به کار میگیرند. همانطور که متخصصان در مشاغل خود ماهرتر میشوند، در ابزارهای مورد نیاز برای انجام کارشان نیز مهارت پیدا میکنند. اگر ابزارها به اندازهی کافی پیچیده باشند، خود ابزارها به تخصص خاصی نیاز دارند.

کارفرمایان اغلب هنگام استخدام به مهارت در چنین ابزارهایی نیاز دارند، بنابراین متخصصان انگیزهی قوی برای توسعهی تخصص در ابزارهایی با پذیرش گسترده دارند که میتوانند در رزومهی خود ذکر کنند و به عنوان نقاط قوت در بازار کار از آنها استفاده کنند.
به همین ترتیب، شرکتها نیز به احتمال بیشتری از ابزارهایی با پذیرش گسترده توسط متخصصان استفاده میکنند، زیرا الف) میخواهند کارمندانشان بتوانند با شرکتهای دیگر در صنعت ارتباط برقرار کنند، و ب) میخواهند بتوانند استعدادهای برتر را جذب کنند که احتمالاً میخواهند از محبوبترین ابزار استفاده کنند، و ج) میدانند که میتوانند راحتتر متخصص را با شخص دیگری که با محبوبترین ابزار آموزش دیده است، جایگزین کنند.
اینجا جایی است که اثرات شبکه به کار میافتند، برای هر فرد جدید در بازار کار که در یک محصول معین تخصص پیدا میکند، آن محصول برای تمام بازیکنندگانی که از آن ابزار استفاده یا آن را ادغام میکنند، ارزشمندتر میشود؛ یعنی تمام کاربران ماهر دیگر محصول (برای توضیح دقیقتر سازوکارهای این اثر شبکه، به پیوست در پایان مقاله مراجعه کنید).
در اینجا چند نمونه از صنایع و محصولاتی که در آنها nfx تخصص قوی را مشاهده میکنید، آورده شده است:
- نرمافزار حسابداری (Quickbooks)
- CRMها (Salesforce, Hubspot)
- تحلیل و آنالیز (Google Analytics, MixPanel)
- زبانهای کامپیوتری (Python, React)
- صفحات گسترده (Microsoft Excel)
- معماری (Revit, Autocad)
- پلتفرمهای مدیریت محتوا (WordPress)
- نرمافزار طراحی (Adobe, Figma, Invision)
- ویرایش ویدیو (Adobe, Final Cut, Avid)
- مهندسی مکانیک (SolidWorks, CAD, Avid)
اثرات شبکه داده
وقتی ارزش یک محصول با دادههای بیشتر افزایش مییابد، و وقتی استفادهی اضافی از آن محصول منجر به داده میشود، آنگاه شما یک اثر شبکه داده دارید. این سومین دستهی گسترده از nfx است.

با یک شبکهی داده، هر گره (کاربر) دادههای مفیدی را به پایگاه داده مرکزی میفرستد. با جمعآوری دادههای تجمیعشده، ارزش دادهها برای هر کاربر نیز رشد میکند.
nfxهای دادهای تمایل دارند ضعیفتر از آنچه بسیاری از مردم (به خصوص سرمایهگذاران خطرپذیر) اغلب میخواهند باور کنند، باشند: داشتن دادههای بیشتر لزوماً به ارزش تبدیل نمیشود، و جمعآوری دادههای مفیدتر همیشه آسان نیست، حتی اگر داده برای محصول اصلی باشد.
داده میتواند به روشهای مختلفی ارزش محصول را افزایش دهد. اگر داده واقعاً برای نحوهی سود رساندن محصول به کاربران اصلی باشد، آنگاه nfx دادهای آن محصول پتانسیل بسیار قدرتمندی را دارد. اگر داده فقط برای محصول حاشیهای باشد، nfx دادهای اهمیت زیادی نخواهد داشت. هنگامی که نتفلیکس یک نمایش را به شما توصیه میکند، الگوریتم آن توصیه را بر اساس دادههای مشاهدهی کاربر انجام میدهد. اما عملکرد کشف نتفلیکس حاشیهای است؛ ارزش واقعی آن از موجودی نمایشهای تلویزیونی، فیلمها و مستندات آن ناشی میشود. بنابراین نتفلیکس فقط یک اثر شبکه دادهای حاشیهای دارد.
به همین ترتیب، رابطهی بین استفاده از محصول و مقدار دادهی مفید جدید جمعآوریشده میتواند نامتقارن باشد. Yelp یک اثر شبکه دادهای دارد، زیرا تعداد بیشتری از نظرات برای تعداد بیشتری از رستورانها، محصول را ارزشمندتر میکند. اما اثر شبکهی آن با این واقعیت تضعیف میشود که فقط درصد کمی از کاربران دادهها را تولید میکنند؛ بیشتر مردم از پایگاه داده Yelp میخوانند اما در آن نمینویسند.
در عین حال، Yelp همچنین نمونهی خوبی از یک نقطهی ضعف رایج در nfxهای دادهای است. nfxهای دادهای آن مجانبی هستند. پنجمین نظر ارزش بسیار بیشتری نسبت به سیاُمین نظر اضافه میکند. پس از یک سطح پایین خاص، نظرات بیشتر در مورد یک رستوران، ارزش را برای شما، کاربر، افزایش نمیدهد. (از طرف دیگر، وسعت نظرات بسیار مفید است و منجر به nfxهای محکم میشود، به همین دلیل Yelp هنوز هم بسیار رایج است.)
اگر یک محصول هیچ ارتباطی بین افزایش استفاده و تولید دادهی مفید بیشتر نداشته باشد، آنگاه هیچ اثر شبکهای وجود ندارد؛ این فقط یک اثر مقیاس است. آژانسهای گزارشدهی اعتباری مانند Experian دارای یک اثر مقیاس هستند، زیرا با وجود اینکه دادههای بیشتر باعث ارزشمندتر شدن (یعنی دقیقتر) شدن امتیازات اعتباری آنها میشود، استفادهی مصرفکنندگان از محصول به طور طبیعی مقدار دادهای را که آنها دارند، افزایش نمیدهد.
nfxهای دادهای به راحتی با مزایای دادهای که از مقیاس ناشی میشوند، اشتباه گرفته میشوند. شرکتهای بزرگ به طور پیشفرض دادههای بیشتری دارند. سوال این است که آیا آن دادهها ارزش معناداری برای مشتریان/کاربران ایجاد میکنند؟ و اگر چنین است، آیا استفادهی بیشتر منجر به دادههای مفیدتر میشود؟
یک نمونهی خوب از یک سرویس با یک اثر شبکهی دادهای قوی، Waze است. نه تنها تقریباً هر کسی که دادهها را در Waze مصرف میکند، دادههای مفیدی را نیز به آن اضافه میکند، بلکه از آنجایی که دادهها به صورت بلادرنگ مصرف میشوند، مجموعه داده باید به طور مداوم بهروزرسانی شود. بنابراین هرچه شبکه بزرگتر باشد، آن دادهها در هر لحظه برای هر جادهی معینی دقیقتر خواهند بود. دادههای بیشتر تقریباً به طور نامحدود به تولید ارزش ادامه میدهند، بنابراین nfx دادهای مجانبی کمتری در Waze نسبت به تقریباً هر سرویس دیگری که میتوانیم به آن فکر کنیم، وجود دارد.
nfxهای دادهای احتمالاً پیچیدهترین دستهی nfx هستند. تعداد nfxهای دادهای به اندازهی راههای استفاده از دادهها وجود دارد. ما در آینده nfxهای دادهای را با جزئیات بیشتری ترسیم خواهیم کرد.

اثرات شبکه عملکرد فنی
هنگامی که عملکرد فنی یک محصول به طور مستقیم با افزایش تعداد کاربران بهبود مییابد، دارای nfx عملکرد فنی است. این چهارمین دستهی گسترده از nfx است. برای شبکههایی با nfx عملکرد فنی، هرچه دستگاهها یا کاربران بیشتری در یک شبکه باشند، فناوری زیربنایی بهتر کار میکند. این باعث میشود محصول/خدمت سریعتر، ارزانتر یا آسانتر شود.

شبکههایی با nfx عملکرد فنی هرچه بزرگتر میشوند، بهتر (سریعتر، ارزانتر یا آسانتر) میشوند. با پیوستن گرههای بیشتر (دستگاهها) به شبکه، عملکرد کل بهبود مییابد.
سرویسهای اشتراکگذاری فایل نظیر به نظیر مانند BitTorrent، یا ارائهدهندگان VPN مانند Hola، یا شبکههای مش پیدا کردن اشیاء مانند Tile را در نظر بگیرید. این خدمات هرچه گرههای بیشتری در شبکه باشند، برای همهی کاربران سریعتر میشوند. هر کسی که یک فایل را از BitTorrent دانلود میکند، فایلها را نیز در شبکه پخش میکند. هرچه افراد بیشتری اپلیکیشن Tile را نصب کرده باشند، شانس اینکه بتوانید چیزی را که گم کردهاید پیدا کنید بیشتر است، زیرا هر گوشی در شبکه به طور مداوم در حال اسکن برای تایلها است. اسکایپ نیز ادعا میکند که هرچه افراد بیشتری از اسکایپ استفاده کنند، کیفیت پخش ویدیویی بهتر میشود (مشخص نیست که آیا این درست است، اما این ایدهی درستی برای آنهاست).
اثرات شبکهی عملکرد فنی با پیشرفتهای تکنولوژیکی متفاوت هستند و ما استدلال میکنیم که برتر هستند. مزایای تکنولوژیکی نیمهعمر کوتاهی دارند و دیگر چندان قابل دفاع نیستند. اگر شما اولین کسی باشید که یک فناوری را ارائه میدهید، نرخ نوآوری تضمین میکند که به زودی رقبا یا فناوری شما را کپی میکنند یا خودشان آن را توسعه میدهند. اما با nfx عملکرد فنی، محصول شما برای اولین بودن در مسابقه، یک مزیت گریزناپذیر به دست میآورد. شما مجبور نیستید برای حفظ پیشتازی خود بجنگید. برتری شما تمایل دارد که با گذشت زمان طولانیتر شود، نه اینکه کاهش یابد.
نقطه رایج دیگر برای اشتباه گرفتن با nfx عملکرد فنی این است که فرض کنیم حضور آن زمانی است که استفادهی افزایشیافته، درآمدی را تولید میکند که سپس میتواند دوباره برای تولید پیشرفتهای فنی بیشتر به کار گرفته شود، که باعث استفادهی بیشتر میشود. اگر یک بهبود عملکرد از افزایش حجم درآمد یا داده ناشی شود… ممکن است داشتن آن چیز خوبی باشد… اما nfx عملکرد فنی نیست.

اثرات شبکه «اجتماعی»
پنجمین و آخرین دستهی گسترده از اثرات شبکه، آن چیزی است که ما آن را اثرات شبکهی «اجتماعی» نامیدهایم. آنها از طریق روانشناسی و تعاملات بین افراد کار میکنند.
اینگونه است که ما فکر میکنیم آنها کار میکنند.
شبکهها، گرهها و پیوندها هستند. در یک سیستم تلفن ثابت، دیدن تلفنهای فیزیکی و سیمهایی که آنها را به هم وصل میکنند، آسان است.
با این حال، یک شبکهی نادیده در میان مردم وجود دارد، جایی که بدنهای فیزیکی ما گرهها هستند، و کلمات و رفتارهای ما با یکدیگر، پیوندها هستند. اگر بخواهید، اینها شبکههای اصلی هستند.
مانند اثرات شبکه دیجیتال، این nfxهای اجتماعی میتوانند به ایجاد ارزش بیشتر در محصول شما برای کاربران کمک کنند، هرچه افراد بیشتری از آن استفاده کنند. مردم با تأثیرگذاری بر یکدیگر برای متفاوت فکر کردن یا متفاوت حس کردن، به یکدیگر ارزش اضافه میکنند. با فراهم کردن محرکها و اعتماد به نفس برای استفاده از محصول شما. با تقویت انتخاب آنها برای ادامهی استفاده از محصول شما.
nfxهای اجتماعی معمولاً برای قابلیت دفاع بلندمدت سختترین نوع برای پیادهسازی هستند. با این حال، اگر بتوانید با موفقیت اشکال مختلف روانشناسی را در برابر یک رقیب به نفع خود داشته باشید، میتوانند یک مزیت قابل توجه را نشان دهند.
شاید از خود بپرسید «آیا این nfxهای اجتماعی شبیه به قابلیت دفاعی برند نیستند؟» و تا حدی حق با شماست. قطعاً شباهتهایی وجود دارد. آنها به زبان و روانشناسی مربوط میشوند. اما ما فکر میکنیم تفاوتهای مهمی نیز وجود دارد، به همین دلیل است که ما آنها را به یک دستهی جداگانه تفکیک کردهایم.
تا به امروز، ما سه نوع اصلی از اثرات شبکه اجتماعی را شناسایی کردهایم: زبان، باور و اثرات مدگرایی. این تعداد میتواند به راحتی گسترش یابد، زیرا روانشناسی انسان پیچیده است و انواع زیادی از تعاملات اجتماعی وجود دارد که بسیار متفاوت کار میکنند، و ما همچنان به دنبال انواع جدید میگردیم.
زبان (اجتماعی)
در هر شبکهی انسانی، زبان واسطهی اصلی است. این پروتکلی است که تمام گرهها در یک شبکه از آن برای ارتباط با یکدیگر استفاده میکنند. به عنوان مثال، زبان انگلیسی یک زبان کاربردی است، اما با توجه به اینکه ۱.۵ میلیارد نفر به آن صحبت میکنند، بسیار ارزشمندتر است. این بیش از ۱۵ برابر تعداد افرادی است که آلمانی صحبت میکنند. بنابراین، با وجود اینکه صحبت کردن به انگلیسی شما را ۱۵ برابر در برقراری ارتباط بهتر از صحبت کردن به آلمانی نمیکند، اما ارزش آن برای سخنوران در نتیجهی شبکه بسیار بالاتر است.

به همین دلیل است که در طول تاریخ، زبان تمایل به «برنده-همهچیز-را-برمیدارد» را نشان داده است. مردم در واحدهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مشابه تمایل به گرد هم آمدن حول یک زبان دارند.
این مفهوم به اصطلاحات و زبان محلی گروههای خاص، از ملتها تا شرکتها، نوجوانان تا هیپسترها، اقتصاددانان تا کارمندان گوگل گسترش مییابد. هرچه اصطلاحات توسط افراد بیشتری پذیرفته شود، برای تمام کاربران دیگر ارزشمندتر میشود.
استارتاپها میتوانند از اثرات شبکهی زبان برای بهرهگیری از آن اثر «برنده-همهچیز-را-برمیدارد» حداقل به دو روش استفاده کنند: اول، در ایجاد زبان دستهی کسبوکار؛ و دوم، در نامگذاری یک شرکت یا محصول.
در مورد اول، اگر یک بنیانگذار بتواند به ایجاد یک نام برای یک دستهی کسبوکار کمک کند و سپس به عنوان نفر شماره ۱ در آن دسته شناخته شود، به آنها nfx زبان محکمی میدهد.
شرکت Miller Beer این کار را در سال ۱۹۷۵ انجام داد، زمانی که دستهی «آبجو سبک» را ایجاد کردند. همین اتفاق در سال ۱۹۹۵ با ایجاد دستهی «پورتالهای وب» رخ داد، که Yahoo! از آن سود برد زیرا در آن زمان رهبر دسته بود. ما اخیراً این اثر شبکهی زبانی را با ایجاد دستهی «ارزهای دیجیتال» دیدهایم. بیتکوین، به عنوان نفر شماره ۱، بیشترین سود را برد: با وجود اینکه صدها ارز دیجیتال رقیب وجود دارد، هنوز تقریباً ۴۰ درصد از کل ارزش بازار را به خود اختصاص میدهد.
در تمام این موارد، نفر شماره ۱ تاج خود را در نهایت از دست داد، به همین دلیل است که nfxهای زبان کمتر از بقیه قوی در نظر گرفته میشوند. با این حال، برای سالها، رقبای آنها قطعاً از مزیت ناعادلانهی شرکتی با اثرات شبکهی زبانی که خودشان آرزوی داشتنش را داشتند، شکایت میکردند.
دومین راهی که شرکتها معمولاً از nfx زبان بهره میبرند، با نامگذاری شرکت و محصول است.
به عنوان مثال، وقتی «گوگل کردن» چیزی مترادف با جستجوی چیزی در اینترنت شد، این یک مزیت بزرگ برای گوگل بود. خود زبان به یک مانع برای استفاده از یک رقیب تبدیل شد. وقتی کسی از شما میخواهد چیزی را گوگل کنید، هم از نظر اجتماعی و هم از نظر ذهنی عجیب است که گوشی خود را بیرون بیاورید و شروع به استفاده از بینگ کنید.
این شبیه به زمانی است که کسی میگوید «برو یه اوبر بگیر». آنها به شما یک نشانهی اجتماعی برای استفاده از اوبر میدهند، نه لیفت. (به هر حال، ورود به زبان محاوره به عنوان یک اسم احتمالاً به اندازهی ورود به عنوان یک فعل قدرتمند نیست. احتمالاً برای اوبر بهتر است اگر افراد بیشتری بگویند، «من میخوام با اوبر برم اونجا»، که برخی از آنها از قبل این کار را میکنند، اما اگر من جای اوبر بودم، تا جایی که میتوانستم این استفاده را تشویق میکردم.)
یک مثال دیگر: در گذشته، «زیراکس کردن» چیزی به معنای فتوکپی گرفتن از آن بود.
وادار کردن مردم به استفادهی کلامی از نام شرکت شما یک مزیت بزرگ است، اما انجام آن بسیار دشوار است. نام شرکت شما باید به اندازهی کافی به یاد ماندنی و جذاب باشد که این کار را انجام دهد، و به همین دلیل است که انتخاب نام مناسب بسیار حیاتی است.

باور (اجتماعی)
سیزدهمین اثر شبکه در نقشهی فعلی ما باور است. اثر شبکهی باور چیزی است که شما به بهترین شکل میتوانید با طلا، بیتکوین و مذهب ببینید. این یک nfx مستقیم است.

انسان خردمند یک حیوان گلهای است. ما میخواهیم در «گروه خودی» باشیم و توسط دیگران پذیرفته شویم. به اشتراک گذاشتن باورهای مشترک یک بخش حیاتی از آن است. اگر مردم به چیزی باور داشته باشند، احتمال اینکه دیگران نیز به آن پایبند بمانند و به آن باور داشته باشند، بیشتر است. در نتیجه، پیامدهای اجتماعی بزرگی برای باور نداشتن به چیزهایی که دوستانتان باور دارند، وجود دارد، و شاید پیامدهای بدتری برای دست کشیدن از باور به آنچه آنها باور دارند. این یکی از عواملی است که باعث میشود مردم به افکار گروهی پایبند بمانند و آنها را در برابر اطلاعات متناقض بسیار مقاوم میکند.
از همه مهمتر، باورها هرچه افراد بیشتری به آنها باور داشته باشند، برای باورمندان ارزشمندتر میشوند.
به طلا نگاه کنید. چرا ارزشمند است؟ نمیتوانید آن را بخورید یا روی آن بخوابید. زیباست، اما بسیاری از چیزها زیبا هستند. برخی کاربردهای صنعتی دارد، اما نه خیلی زیاد. ارزشمند است زیرا—پس از اینکه باور کردیم نمک ارزشمند است—مردم تصمیم گرفتند به جای آن باور کنند طلا ارزشمند است. و برای بیش از ۵۰۰۰ سال، همیشه ارزشمند باقی مانده است. گذشته به ما اعتماد به نفس میدهد که همه در آینده به این باور ادامه خواهند داد. آن باور با گذشت زمان قویتر میشود.
در نتیجه، طلا ارزشمند است زیرا ما باور داریم که ارزشمند است.
nfxهای باور مانند شن هستند. در مقادیر کم، شن با یک نسیم از بین میرود. اما اگر به اندازهی کافی شن را روی هم لایه لایه کنید، مانند سنگ سخت میشود.
همین امر در مورد بیتکوین نیز صادق است. هرچه افراد بیشتری باور داشته باشند که ارزشمند است، برای همه ارزشمندتر میشود. و ما اکنون در حال دیدن همان «لایهلایه شدن شن» با بیتکوین هستیم. هرچه بیشتر قیمت آن سقوط کند و سپس بازگردد، افراد بیشتری باور خواهند کرد که ارزش دارد. و سپس وقتی مقداری «شن» اتریوم را روی آن لایهلایه کنید، و «شن» هزاران ارز دیجیتال دیگر موجود—که همگی در صرافیها با بیتکوین قیمتگذاری میشوند—شن بیتکوین در نتیجهی رشد nfx باور، به تدریج پایدارتر میشود. آنچه زمانی سیال و ناملموس بود، به چیزی نزدیک به سنگ تبدیل میشود.

مدگرایی (اجتماعی)
مدگرایی زمانی اتفاق میافتد که فشار اجتماعی برای پیوستن به یک شبکه باعث میشود مردم احساس کنند نمیخواهند از آن عقب بمانند.

یک نمونه خوب اسلک است. در محافل فناوری، معمولاً این احساس وجود دارد که اگر تیمهای شما از اسلک استفاده نکنند، شرکت مدرنی ندارید. به نظر ما، شهرت و ارزشگذاری اسلک از سودمندی محصول فراتر رفته است، زیرا تا حدی به یک جنبش در صنعت فناوری تبدیل شده و یک nfx مدگرایی قوی ایجاد کرده است.
nfxهای مدگرایی معمولاً زمانی به وجود میآیند که یک شبکه برای اولین بار شروع به جمعآوری میکند، زمانی که مردم در ابتدای کار به آن میپیوندند. هنگامی که مردم در سال ۱۹۹۸ شروع به استفاده از گوگل کردند، یک احساس کلی وجود داشت که «بچههای باحال» از گوگل استفاده میکنند (آنها قبل از آن از Alta Vista استفاده کرده بودند). اگر شما از گوگل استفاده نمیکردید، از آن عقب میماندید. nfxهای دیگری از آن زمان برای گوگل به وجود آمدهاند تا قابلیت دفاعی اصلی آنها را فراهم کنند، بنابراین آنها دیگر به آن nfx مدگرایی اولیه وابسته نیستند، اما قطعاً در ابتدا وجود داشت.
یک شرکتی که nfx مدگرایی را به یک تخصص اصلی تبدیل کرده است، اپل است. هر سال، با یک اجرای دقیق برنامهریزیشده، آنها با نمایشها و عرضههای محصولات جدید خود، «هیجان» و «ترس از دست دادن» (FOMO) را دوباره تولید میکنند. این کار بسیار موثر بوده است. امروزه، اگر در سیلیکون ولی با یک کامپیوتر IBM به جای یک کامپیوتر اپل در یک جلسه حاضر شوید، این نشانهای است که شما بخشی از قبیله نیستید. اگر از مک استفاده نکنید، به عنوان یک فرد خارجی دیده میشوید.
این میتواند برای رقبایی که احساس میکنند محصولات بهتری دارند، اما نمیتوانند به دلایلی که برای آنها پنهان است اپل را شکست دهند، آزاردهنده باشد. موفقیت اپل فراتر از «برندینگ» است. این موفقیت بر تحریک موفقیتآمیز نیاز روانشناختی برای بودن در میان «جمع باحال»، برای پیوستن به جنبش، تکیه دارد.
این ویدیو از سال ۲۰۱۰ یک تصویر خندهدار از ناامیدی و سردرگمی رقبا در مورد سازوکارهای پشت تسلط اپل است، و این کمپین تبلیغاتی سامسونگ در سال ۲۰۱۷ فریادی به همان فضای خالی است: تلاش برای گفتن به مصرفکنندگان که با توجه به اینکه سامسونگ یک محصول «بهتر» میسازد، وقت آن است که از وابستگی کودکانه و احساسی خود به آیفون «بزرگ شوند». اما آنچه آنها از دست میدهند این است که ارزش برای کاربر فقط مجموع ویژگیهای محصول نیست، فقط تابعی از سودمندی تجمیعشدهی آن نیست. این شامل ارزش شبکه حاصل از سایر کاربران محصول و ارزش اجتماعی جنبشی است که به آنها اجازه میدهد به آن بپیوندند.
این ویدیو کار خوبی در توضیح nfx مدگرایی انجام میدهد. درک سیورز ذات روانشناسی مدگرایی را به خوبی نشان میدهد وقتی میگوید «اگر عجله کنند، بخشی از جمع خودی خواهند بود.» سپس او به طرز ماهرانهای توضیح میدهد که «بقیه [به آن میپیوندند زیرا] ترجیح میدهند بخشی از جمعیت باقی بمانند، زیرا در نهایت برای نپیوستن مورد تمسخر قرار خواهند گرفت.» کل ویدیو ارزش دیدن دارد.
دانشجویان nfx به درستی اشاره خواهند کرد که اثرات مدگرایی میتوانند بیش از حد پیش بروند. اگر تعداد زیادی از مردم به یک جنبش بپیوندند، گاهی اوقات کاربران اولیه آن را رها میکنند زیرا گروه بیش از حد عمومی شده است. به همین دلیل است که معمولاً nfx مدگرایی را در ابتدای محصولات میبینید. بنیانگذاران باهوش، آن انتقال از مدگرایی به nfxهای دیگر را برای حفظ قابلیت دفاع طولانیمدت مدیریت میکنند.

قبیلهای (اجتماعی)
اثرات شبکهی قبیلهای اغلب در شبکههای فارغالتحصیلان مدارس، واحدهای نظامی، انجمنهای برادری و خواهری، شتابدهندهها، زبانها، مناطق و ادیان توسعه مییابند.
ما گمان میکنیم این قدیمیترین اثر شبکه در طول تاریخ بوده است، زیرا انسان خردمند به عنوان یک حیوان گلهای تکامل یافت و سعی در بقا داشت. آنهایی که بهترین قبایل را ساختند، برای تولید مثل زنده ماندند، بنابراین همهی ما از نوادگان بهترین سازندگان قبیله هستیم. آنهایی که در ساختن یا پیوستن به قبایل خوب نبودند، از بین رفتند. بنابراین، مغز ما برای پیوستن به قبایل سیمکشی شده است.

چند چیز کلیدی به شکلگیری اثرات شبکهی قبیلهای قوی کمک میکنند:
۱. قبیله به عنوان بخشی از هویت یک شخص، بخشی از نحوهی درک آن شخص توسط دیگران، ارائه میشود. ممکن است فرد فکر کند: «این همان کسی است که من هستم.» این یک خودآگاهی ایجاد میکند.
۲. اعضای شبکه در داخل قبیله یاد میگیرند که برای ساختن ارزش قبیله هدفمند باشند از طریق:
الف. افزودن ارزش به سایر اعضای قبیله،
ب. دفاع از شهرت قبیله،
ج. دریافت ارزش از اعضای قبیله، و
د. رشد دادن قبیله.
این ایجاد ارزش هدفمند و دفاع از یک شبکه با انواع دیگر اثرات شبکه متفاوت است، جایی که گرهها به طور عمده و غیرعمدی به ارزش و اثرات شبکه کمک میکنند.
۳. در مقابل گروه خودی قبیله، یک گروه خارجی وجود دارد که قبیله به طور فعال آن را «خود» نمیداند. یک گروه متفاوت، یک رقیب، یک دشمن، یک نیروی برای مبارزه.
۴. تصوری از ویژگیهای وضعیت بالاتر اعضای قبیله، که باعث اعتبار و غرور میشود. شواهد یا استدلالی که اعضای قبیله متعهدتر، «درستتر»، موجهتر، باهوشتر، قویتر و غیره هستند.
۵. اعضای قبیله سختی یا ناملایمات مشترک را تحمل میکنند، مانند آموزش برای تفنگداران دریایی، مطالعه برای امتحانات در کالج، تأسیس یک شرکت، یا گذراندن یک دورهی آموزشی.
۶. اعضای شبکه قبیله بر یک مانع برای ورود به قبیله غلبه میکنند. باید یک دلیل قابل باور برای پذیرش شما وجود داشته باشد، و یک نمایش از ارزش یا «شایستگی» شما برای پذیرش. اغلب یک دورهی نگرانی از اینکه «پذیرفته نخواهی شد» وجود دارد. این کار انحصار و احساس تعلق را در ذهن اعضای قبیله ایجاد میکند و پنج ویژگی دیگر را تقویت میکند.
همهی قبایل تمام این شش ویژگی را به اشتراک نمیگذارند، اما هرچه بیشتر این کار را انجام دهند، خودشناسی قبیلهای در ذهن اعضای قبیله قویتر میشود، و در نتیجه اثر شبکهی قبیلهای قویتر میشود.
مانند سایر اثرات شبکه، اندازه و تراکم شبکه نیز در شکلگیری و قدرت اثرات شبکهی قبیلهای مهم هستند. هرچه قبیله بزرگتر باشد (تا یک نقطه)، ارزشمندتر میشود، زیرا احتمال بیشتری دارد که با گرههای دیگر روبرو شوید و روابطی را با آنها شکل دهید. شبکههای فارغالتحصیلان کالج، به عنوان مثال، اغلب در بسیاری از شهرها و شرکتهای مختلف خوشههایی دارند که فارغالتحصیلان یکدیگر را پیدا میکنند. شبکههای قبیلهای همچنین تراکم بیشتری از روابط بین گرهها دارند، زیرا خودشناسی بین اعضای قبیله باعث میشود آنها به دنبال پیوندهای مشترک بگردند و آنها را به رفتار نوعدوستانه نسبت به سایر گرهها در شبکه ترغیب میکند.
این به نوبهی خود منجر به نسبت بیشتری از اتصالات مشترک بین اعضای قبیله نسبت به انواع دیگر شبکهها میشود، که انگیزهی بیشتری برای شکلگیری روابط فراهم میکند و یک چرخهی ارزشمند را آغاز میکند. در یک شبکهی قبیلهای، مردم (اغلب به طور ناخودآگاه) تشخیص میدهند که احتمال تحقق اتصالات بالقوه به اتصالات واقعی بیشتر است، که باعث یک تمایل خودبرآوردهساز برای تلاش بیشتر برای ساختن اتصالات شبکهای درون قبیله میشود. این یک شبکهی متراکمتر از پیوندها بین گرهها ایجاد میکند که اثرات شبکه و ارزش شبکه را به حرکت درمیآورد.
قدرت اثرات شبکه
ما قبلاً توضیح دادیم که نقشهی اثرات شبکه قرار است یک شروعکننده بحث در مورد ماهیت واقعی اثرات شبکه باشد، نه یک حرف آخر و قطعی در مورد موضوع. اثرات شبکه یک پدیدهی پیچیده هستند که در سطح ساده به نظر میرسند.
با این راهنما، ما در تلاشیم تا اهمیت، تنوع و پیچیدگی اثرات شبکه را منتقل کنیم. بنیانگذاران برتر از درک عمیقتری از اثرات شبکه بهرهمند خواهند شد که به تصمیمات کسبوکار عملی بهتری تبدیل خواهد شد. در نهایت، این قابلیت دفاع است که موفقیت کسبوکار شما را تعریف خواهد کرد. بیش از هر چیز دیگری، اثرات شبکه کلید آن موفقیت هستند.
منبع: استارتاپ لب
