چرا استارتاپ های سخت، شانس موفقیت بزرگ تر و بیشتری دارند؟
بزرگترین راز غیرمنتظره در دنیای استارتآپ ها این است که اغلب موفقیت در استارتآپ های سخت، آسانتر از انواع آسان آن است. یک استارتآپ سخت و چالش برانگیز به منابع مالی، زمان، هماهنگی یا پیشرفت فناورانه بسیار بیشتری نسبت به اکثر استارتآپ ها نیاز دارد.
یک استارتآپ سختِ موفق، پروژهای است که در صورت تحقق، ارزش فوق العادهای خلق میکند (البته هر مشکل سختی لزوماً ارزش حل کردن ندارد!).
یادم میآید وقتی اینستاگرام به اوج محبوبیت رسید، انگار هر روز خبر راهاندازی یک استارتآپ جدید اشتراکگذاری عکس به گوش میرسید. در آن سال، احتمالاً بیش از ۱۰۰۰ استارتآپ در این حوزه جذب سرمایه کردند، در حالی که تعداد استارتآپ های فعال در حوزه همجوشی هستهای حتی به ده عدد هم نمیرسید.
استارتآپ های ساده، راهاندازی آسانی دارند اما موفقیت در آنها دشوار است. امروزه ارزشمندترین دارایی در اکوسیستم استارتآپی، نیرو های مستعد هستند و این افراد معمولاً به دنبال کار روی پروژه های معنادار و تأثیرگذار میگردند.
هر استارتآپی بالاخره باید افراد زیادی را به مأموریت خود جذب کند. جذب پنج تا ده نفر اول معمولاً ساده است، میتوانید با پیشنهاد سهام بالا و حوزه های مسئولیتپذیری جذاب، آنها را متقاعد کنید. اما در نهایت، آنچه برای جذب نیرو های بعدی نیاز دارید، «ماموریت شرکت»، «احتمال موفقیت بزرگ» و «کیفیت تیم حاضر» است. [۱]
هیچ پیامی به اندازه این جمله برای جذب نیرو های مستعد، قدرتمند نیست (اگر حقیقت داشته باشد): «دنیا به این ایده نیاز دارد، بدون ما سال ها طول میکشد تا محقق شود، و بدون شما شانس موفقیتمان به شدت کاهش مییابد.»
در اینجا شاهد گونهای از «اصل پیتر» هستیم؛ استارتآپ شما تا سطحی پیشرفت میکند که دیگر قادر به جذب نیرو های مستعد کافی نخواهد بود. (این اصل حتی در مسیر شغلی افراد نیز صدق میکند، محدودیت بسیاری از افراد در نهایت به تعداد نیرو های مستعدی برمیگردد که میشناسند و میتوانند با آنها همکاری کنند.)
استارتآپ ساده مانند حرکت در جهت باد مخالف است، اما استارتآپ چالش برانگیز همانند باد موافق پشت شماست. وقتی مردم به دلیل تعهد شما به اهداف بزرگ، به موفقیتتان اهمیت دهند، این اشتیاق به نیروی پشتیبانی ای برای جذب نیرو، دریافت مشاوره، ایجاد مشارکت ها و جذب سرمایه تبدیل میشود.
بخشی از جادوی سیلیکون ولی در این است که اگر جدیت شما در کار آشکار باشد، مردم به طور پیشفرض شما را جدی میگیرند، آنها به تجربه آموختهاند که بیتوجهی به ایده های جسورانه، اشتباهی پرهزینه است.
حتی اگر مدرک دانشگاهی یا سابقه کاری درخشانی نداشته باشید، میتوانید برای پروژه هایی مانند «روش های نوین ساخت مسکن»، «ویرایش ژن»، «هوش مصنوعی عمومی»، «تحول سیستم آموزشی» یا «جذب دیاکسیدکربن» سرمایه جذب کنید.
اجازه دهید بلند پروازیتان شکوفا شود رویاییترین نسخه ممکن از ایده خود را تصور کنید. این چشمانداز بزرگ را با شور و اشتیاق بیان کنید و بیوقفه به سمتش گام بردارید، اما هرگز گام بعدی منطقی را فراموش نکنید. منطقی نیست شرکت را تأسیس کنید و بلافاصله برنامه سفر به مریخ بچینید!
به کاری که میکنید متعهد باشید آنقدر که حاضر شوید دهه ها برایش وقت بگذارید. همین تعهد بلندمدت است که اکثر مردم از آن گریزانند و به همین دلیل سراغ استارتآپ های «آسان» میروند.
در دنیایی که اکثر رقبا با افق سه ساله حرکت میکنند، شما با برنامهریزی ده ساله، مزیتی خیرهکننده خواهید داشت. {اثر مرکب را فراموش نکنید!}
با تشکر از لوک مایلز برای بازبینی پیشنویس این مقاله.
[۱] راهحل دیگر این چالش، تمرکز روی استارتآپ هایی است که با کمتر از ده نفر هم میتوانند به موفقیت چشمگیر برسند. با افزایش حقوق و مزایای شرکت های فناوری بزرگ، به نظر میرسد این رویکرد به روندی رو به رشد تبدیل شود.
منبع: استارتاپ لب